واکاوی فرهنگ کار تیمیدر ایران
ندا ابراهیمیمقدم - سمانه پوراسماعیل
کار تیمی، فرآیندی است پیچیده که تعامل و ارتباط متقابل در آن حرف اول را میزند. انسان نیز به عنوان موجودی پیچیده و البته اجتماعی میتواند در قالب تیم، از طریق برقراری ارتباط با دیگران، احساسات، نگرشها و هیجانات خود را با دیگران به تبادل گذاشته و به نیازهای روانی خود و دیگران پاسخ دهد. بنابراین کار تیمی، تجربه، مهارتآموزی در حوزههای گوناگون فرهنگی و اجتماعی را فراهم میکند و نوعی آموزش در حین کار محسوب میشود زیرا اعضای تیم در تعاملات خود با تضادها و تفاوتهای گوناگون مقابله کرده و تصمیمگیری مشارکتی را میآموزند. در حقیقت اعضای یک تیم همکاری، مشارکت، مشورت، ارتباط، تعامل و نفوذ متقابل با هم را به نمایش میگذارند و مسئولیتپذیری در قبال تک تک اعضای تیم را تجربه میکنند. بهترین جراحیها در دنیا توسط تیمهای جراحی صورت میگیرند، تیمهای روانشناسی و روانپزشکی در درمان بیماران روانی موفقترند و برجستهترین پروژههای علمیدر جهان در قالب تیمها اثربخشتر بودهاند که از جمله، این پروژههای اثربخش میتوان به تیم تحقیقاتی رویان در کشور خودمان اشاره کرد که به پیشرفتهای چشمگیری در درمان نازایی دست یافتند. سازگاری و انعطافپذیری، علاقه به آموختن، خوشبینی، خلاقیت و تعهد در اهداف مشترک از خصوصیات اصلی یک تیم موفق است که هر کدام از این عناصر ردپایی در روانشناسی، جامعهشناسی و فرهنگ ملی یک کشور دارد. هر کشوری بر اساس فرهنگ و گونه زندگی خود اصولی اعم از اجتماعی، دینی، انسانی، اخلاقی و... برای زیستن دارد. اصولی که در حقیقت شناسنامه، هویتی یک کشور در میان دیگر کشورهاست. در حوزه، کار تیمیکشورهای موفقی مانند ژاپن وجود دارند که توانستهاند با فرهنگسازی کار تیمیدر کشور خود دگرگونیهای شگفتانگیزی ایجاد کرده و در حوزههای گوناگون اقتصاد، ورزش و... حرفی برای گفتن داشته باشند. اما کشور ما ایران با وجود پیش زمینهفرهنگی در حوزه کار تیمی، غالباًدر تشکیل تیمها و فعالیتهای تیمیضعیف است. در حالی که زندگی کشاورزی، ایلهای بختیاری و عشایری در ایران، بزرگترین نماد فرهنگ کار تیمیدر کشور ما محسوب میشود. در این نوع زندگیها همه فعالیتها به صورت تیمیانجام میشود. در کشاورزی، عدهای برای تولید یک محصول مشترک مراحل کاشت، داشت و برداشت را به صورت گروهی انجام میدهند و ایلهای بختیاری و عشایر به صورت تیمیبا هم زندگی کرده و از نقطهای به نقطه دیگر سفر میکنند. حال سوال اینجاست چرا ایران، اکنون و با وجود پیشینه فرهنگی در حوزه کار تیمیو همچنین وجود پیشرفت و فناوری در کار تیمیموفق نیست؟ پاسخ این پرسش در یک کلمه خلاصه میشود و آن آموزش است. ایران در حقیقت در آموزش کار تیمیاز جنبههای مختلف ضعف دارد. زیرا اگر عاملی در فرهنگ کشوری وجود داشته باشد اما در مسیر آموزش درست قرار نگیرد، هرگز تواناتر نمیشود.هافتسد، پژوهشگر نامدار هلندی که پژوهشهای فراوانی در حوزه فرهنگ و کار تیمیانجام داده، فرهنگ را مقولهای آموختنی میداند و آن را به عنوان امری ذاتی و غریزی معرفی نمیکند. بنابراین میتوان این گونه نتیجهگیری کرد که میشود فرهنگها را در هر کشوری با آموزش اعضای پیرو آن دگرگون کرد و به جای فرهنگهای ناتوان به فرهنگهای تواناتر روی آورد. هم چنین از طریق آموزش میتوان تفاوتهای فرهنگی را با هم سازگار کرد و فرهنگ یگانهتری به وجود آورد. به عبارت دیگر افراد با آگاهی از ارزشها و باورهای دیگران میتوانند رفتارهای خود را کنترل کنند و به ارتباط متقابل خود و دیگران سامان دهند. بنابراین در ایران نیز میتوان با ایجاد کارگاههای آموزشی به تقویت فرهنگ کار تیمیو آموزش آن در مدارس، دانشگاهها و سازمانهای گوناگون پرداخته و با این روش کمبودها را جبران نمود. در اغلب پژوهشهای انجام شده درباره کار تیمی، عدم اعتماد، عدم مسئولیتپذیری، عدم تعهد و بیتوجهی به اهداف تیمیبه عنوان مهمترین موانع کار تیمیمعرفی شدهاند، در حالی که از طریق آموزش رفتار سازمانی و روانشناسی مثبتگرا میتوان این موانع را از سر راه برداشت و فرهنگها و رفتارهای پسندیده را جایگزین ساخت. این آموزشها در دو صورت اثربخش خواهند بود. نخست اینکه آموزش باید از دوران ابتدایی آغاز شود؛ به طور مثال میتوان با تشکیل تیمها در کلاس و حتی برگزاری امتحانات به صورت تیمیاین گونه فعالیتها را از سنین کودکی تقویت نمود. دانشآموزان با قرار گرفتن در تیم فرهنگهای فردی خود را به اشتراک میگذارند، همدلی و تضاد را تجربه میکنند و مسئولیت در قبال دیگران برای رسیدن به یک هدف مشترک را میآموزند. هم چنین آموزش و توجه به انجام کار تیمیدر پروژههای دانشگاهی و سازمانی هم میتواند در فرهنگسازی تیم در کشورمان موثر باشد. دوم اینکه آموزش به ویژه با هدف فرهنگسازی در صورتی موفق است که استمرار داشته باشد؛ زیرا نه فرهنگ و نه آموزش از مقولاتی نیستند که منحصر به زمان خاصی باشند وباید در طول زمان ادامه یابند تا به نتیجه مطلوب برسند و هر فرهنگی برای نهادینه شدن به زمان محتاج بوده و هر تغییر و جایگزینی باید به صورت مستمر باشد. بنابراین، مدیران اجرایی کشور به ویژه در حوزه آموزش، وظیفه خطیری بر دوش دارند و امروزه که در کشور ما تمایل خانوادهها به سوی تک فرزندی است، قصور در این وظیفه و عدم جبران ضعفهای موجود صدمات جبرانناپذیری برای نسلهای آینده خواهد داشت.
قانون -24 دیماه 92